یاد ستاره ها...

    می خواهم در مورد چمران بنویسم چون افکارش را خیلی دوست دارم.ولی چه بنویسم وقتی که نمی توانم پاسخ این پرسش را بدهم که "چمران کیست؟" این پرسش پاسخ روشنی نخواهد داشت ؛هیچ ظرفی گنجایش کلمه بی نهایت را ندارد.

اینجا فقط آنچه را که با فهم حقیر از چمران دانسته ام می نویسم:

چمران ،کسی که علی نبود ولی نمونه ای از مانند علی بودن بود.شیر بیشه روز ،عارف و سالک شبهای مناجات،دانشمند و محقق عرصه علم و دانش و...واقعا نمی توان دانست چمران که بود...هیچ ظرفی گنجایش کلمه بی نهایت را ندارد .

چمران،آن یار آشنای مستضعفان،آن دشمن سرسخت متجاوزان و ستمگران...چه دردی می کشید وقتی قدوم ناپاک متجاوزان را در سرزمین مسلمانان می دید،چه دردی می کشید وقتی کودک یتیم مسلمانی را می دید وچطور پدرانه او را نوازش می کرد.

چمران  نمونه ای از حیدر در زمان ما،شیر رزمگاههای خونین و یکه تاز عرصه های علم و دانش ...چگونه می توان بین اینها جمع زد؟چگونه می توان بین دانشمند برق و الکترونیک و فیزیک پلاسما و استاد پیشرفته ترین دانشگاههای جهان با رزمنده ای که لباس خاکی بر تن و اسلحه ای کلاشینکف بر دوش دارد و از سویی به سوی دیگر می دود از مصر به لبنان ،از لبنان به کردستان، به اهواز و... و شور شهادت در چهره اش موج می زند،جمع زد؟...هیچ ظرفی گنجایش کلمه بی نهایت را ندارد...

در هر حال اکنون سالها از آرام گرفتن چمران می گذرد و آن مکانها و روح آن لحظات به خود می بالند که روزی چمرانی بر سینه شان قدم نهاده است .روزهای تکاپو و از پشت صخره ای ،پشت صخره دیگر پریدن و سنگر گرفتن و روزهای جنگ های سرنوشت ساز پایان یافته اند و او اکنون دیگر آرام گرفته است...

همسر ایشان خانم غاده جابر(غاده چمران) بعد از شهادت ایشان خواب او را می بینند و این گونه تعریف می کنند:"مصطفی" در صندلی چرخ داری نشسته بود و نمی توانست راه برود دویدم و پرسیدم :مصطفی چرا این طور شدی؟ ،گفت:شما چرا گذاشتید من به این روز برسم،چرا سکوت کردید؟،پرسیدم :مگر چه شده؟،گفت:برای من مجسمه ساخته اند ،نگذار این کار را بکنند برو آن را بشکن.

بعد از اینکه این خواب را دیدم پرس و جو کردم و شنیدم که در دانشگاه شهید چمران اهواز از مصطفی مجسمه ساخته اند.وسپس می گوید:این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است.گاهی فکر می کنم اگر همه ایران را به نام چمران می کردند این دلم را خوش می کند؟آیا این یک لحظه از لبخند مصطفی ،از دست محبت مصطفی را جبران می کند؟هرگز!

اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند ،چرا!.

آری دانشگاه ما با نام شهید چمران ،این اسطوره جاوید متبرک شده است.ولی ما برای مانند چمران شدن چه کردیم؟

...و این بود روایت مردصالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص...

                                                          "والسلام علی من اتبع الهدی"

نظرات 2 + ارسال نظر
فارغ التحصیل ۸۲ شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:27 ب.ظ



فقط امیدوارم از زندگی این مرد بزرگ درس بگیریم
دوستتان دارم
فاطمه

علی یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ

خیلی مرد بود.
من عاشق شخصیت و منش مصطفای عزیز هستم.
مردی که همیشه برایم زنده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد